جدول جو
جدول جو

معنی پیشی جستن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشی جستن
پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن، تلاش کردن برای پیش افتادن
تصویری از پیشی جستن
تصویر پیشی جستن
فرهنگ فارسی عمید
پیشی جستن
(هََ مَ / هََ)
تقدم جستن. پیشی گرفتن. مقدم شدن. سبقت گرفتن خواستن. پیش افتادن
لغت نامه دهخدا
پیشی جستن
مقدم شدن، پیش افتادن
تصویری از پیشی جستن
تصویر پیشی جستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ ظَ)
افزون خواستن. زیادت خواستن. کثرت طلبیدن:
چنین پاسخ آورد هومان بدوی
که بیشی نه خوبست بیشی مجوی.
فردوسی.
بخور آنچه داری و بیشی مجوی
که از آز کاهد همی آبروی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
تطهﱡر
لغت نامه دهخدا
(هَُ زْ ءْ / هَُ زُءْ)
جلو گرفتن. در برابر مانع و سد پدید آوردن. راه گرفتن بر:
بکوشش توان دجله را پیش بست
نشاید زبان بداندیش بست.
سعدی.
تواول نبستی که سرچشمه بود
چو سیلاب شد پیش بستن چه سود.
سعدی.
، بستن و مسدود کردن قبل از دیگری. تقدم و سبقت در انسداد
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاکی جستن
تصویر پاکی جستن
تطهیر
فرهنگ لغت هوشیار
در برابر چیزی یا کسی مانع و سدی بر: ایجاد کردن جلو گرفتن راه گرفتن بر: بکوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان بد اندیش بست. (سعدی)، مسدود کردن قبل از دیگری تقدم و سبقت درانسداد
فرهنگ لغت هوشیار